باد آمد و خیال قشنگم به باد رفت
یادت که نیست...هست؟ هوا آسمانی بود...
آبی تر از لطافت رویای عاشقی؛

یادت که نیست...هست؟ تماشای بره ها...
در پشت تپه های تماشای عاشقی.
...یادش به خیر نم نم باران بی صدا
بر روی نرمی سبز خیالها.

ای مهربان بی وفای پر از فکر بازگشت!
اینجا دگر هوا برای محبت نمانده است؛
سرما به روی دفتر رنگین خاطرات،
داغی به رنگ قرمز سودا نشانده است.

علی شیخ پور - 21 اسفند 1382