آخرین پرتاب آخرین پرتاب
...آخرین سنگ و آخرین پرتاب؛ شیشه یک سو و دشمنان یک سو ، سنگ به دستان همرزم اما خواب. با شکستن شیشه، بشکنم خواب سنگین را ؟ یا که دشمنانم را...؟ آری آخرین تصمیم، آری آخرین پرتاب. علی شیخ پور - 7 دی 1381 ...

قصه پاکی عشق قصه پاکی عشق
...من میرم غصه میارم تو برام قصه بیار من میرم اشک میارم تو برام عشق بیار من میرم خاک میارم تو برام پاکی بیار خاک و غصه رو یکی کن تا که اشک روش بریزیم قصه پاکی عشق رو با گِلی نو بنویسیم علی شیخ پور - 30 آذر 1381 ...

نکند کار دگر باید کرد؟ نکند کار دگر باید کرد؟
...لحظه ای مکث نکردیم ؛ کار نو می شد کرد ! عشق کنار ما بود پس چرا دست نکردیم دراز؟ لحظه ای چشم نبستیم و ببینیم که پلک، چقدر زیبا بود! آخ چه راحت می شد، پشت اشیا را دید، و چه راحت می شد دست تکان داد و پرید ! من به فکرم نرسید ،‌می شود رفت به معراج به بوییدن گل. من کسی را دیدم ، ساعتش گم شده بود و...

قیمت عشق قیمت عشق
...نه گفته را به جمع آدمیان ره نمی دهند ما عشق را به قیمت آری گرفته ایم راهش نمی گذرد از سرای انسانها آن کس که تو به انتظار فریبش نشسته ای علی شیخ پور - 16 آذر 1381 ...

فردا - پرواز فردا - پرواز
...دوستان من فردا پرواز خواهم کرد و بر اوج دنیا خواهم ایستاد ٫ آری خواستن٫ توانستن صبح رفت٫ تاریکی و شب آمد شب و تاریکی رفت اما باز امروز آمد لعنتی فردا ! علی شیخ پور - 13 آذر 1381 ...

ما همچنان به راه تو امّید بسته ایم ما همچنان به راه تو امّید بسته ایم
...گذشته بود از کویر؛ غبار این را گفت و برگهای غنچه در آغوش یکدیگر گریان ، که او نیامده رفت و نشد که گل بشویم دریا: پر از تلاطمی از یک عبور طوفانی صحرا چه تشنه است به ایام بارانی. پرندگان تیز پرواز رؤیایی! کجاست بال همپایی؟ می بینمت که دگر نای رفتنت خشکید؛ تو ای سپید اسب داستان ایرانی. جنگاوران چرا سپ...

كاش كه روزی تو از آن قاب به بيرون آيی كاش كه روزی تو از آن قاب به بيرون آيی
..... و نگاهش به دو دستان تو بود از پس شیشه تو را می نگریست. ... باز زمستان شده بود زیر پایت اما پر گلهای بهاری و صدای فوران قطرات احساس پشت شیشه جاری غیر از آن دخترکِ چشم به راهت مانده هیچ کس آنجا به تمنای نگاه تو نبود چشمت اما همچنان زیبا بود. توی سرمای زمستان تو در آن قاب بلورین خانه ای گمشده از د...

عشق شکسته عشق شکسته
...گذر کنیم از دراز گوئی . نه؟ مگر ندید ه ای که غریبان دور از خانه ، نماز عشق را شکسته می خوانند؟ علی شیخ پور - 2 آذر 1381 ...

دعای شب سرد دعای شب سرد
...بدجوری داشتم می لرزیدم. همین طور که با ملافه ور می رفتم صدای سوت قطار رو شنیدم. نیم نگاهی به ساعت کردم. یک ساعت مونده بود به اذان صبح. صدای کش کش دمپایی های عبدالرحمن رو می شنیدم. عبدالرحمن که خودی ها بهش می گفتند " عبو " سالهاست سوزن بانی می کنه. پشت خمیده ای داره . خودش می گه "عباد الرحمن الذین یم...

قسم به عشق قسم به عشق
...عین شین قاف قسم به عشق و آنکه عشق آفرید قسم به عشق که داستان دلم با عشق حدیث شیشه و سنگ است ... بگو چرا دل غم دیده ام چنین بشکست! ... آسمان هنوز همچون کوه تردید داشت چه باید کرد که عقل و صبرم برفت و طاقت و هوش و در زمین دلم عشق بر اریکه نشست و تو ای برترین معمار درود بر هنرت درود به خالق قلب در...

پرواز باید کرد پرواز باید کرد
...من از یادم نخواهد رفت آن روزی که تو می رفتی و ساز غریبم ناله می کرد تو خندان بودی و من در پس احساس سرکوب. دلم از گفته هایت ناله می کرد ز چشمان تو حرف پر غرورت فاش می شد ولی من در کنار اشک خاموش. و چشمانم به راه تو چه غوغایی به پا می کرد فراموشم نخواهد شد که می گفتی که آن سو تر که دور از ای...

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
...ای آخـرین امـید دل ای یـار مهربان دیری است رخ نموده ایی از بیدلان نهان ای پـادشـاه خطه دلـهای بی قــرار بـالا نشـین مســند ایـوان لا مـکان بـا آرزوی رجعـت زودت ز کوچ دیر شـبنم درون چشـم دلـم کـرده آشـیان از غیـبت دراز تو تنـگی کنـد زمین سـخت آمـده زمـان و کند منع آسمان بشـنو صـدای درد دل و آه عاشـقا...

چه قدر آسان است چه قدر آسان است
...کاش من هم چو تو زیبا بودم کاش چشمم به قشنگی تو بود آفرین بر هنر خالق باد هر زمانی به تو می اندیشم دل من بی تاب است من و تو نزدیکیم گاه به یک پلک زدن خواب تو را می بینم فاصله بین خیالم با تو کمتر از این خواب است توی چشمان تو چون آینه، خواندن سهل است من و تو هر دویمان عاشق یک راز غریبیم که پنهان مان...

تقدیم به سهراب تقدیم به سهراب
...دیشب لب رود شیطان زمزمه داشت شب بود وچراغک بود شیطان تنها تک بود باد آمده بود، باران زده بود:شب تر ، گلها پرپر بویی نه به راه ناگاه آیینه رود ، نقش غمی بنمود: شیطان لب آب. خاک سیا در خواب زمزمه ای می مرد. بادی می رفت، رازی می برد. سهراب سپهری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

دل من مال تو باد دل من مال تو باد
...اول شعبان بود، و سراپای وجودم ، پر از احساس غریبی . من نمی دانم که اشارت به چه چیزی می کرد؟ پنجره : لایش باز، و هنوز در مهریم که چنین باد لطیف و خنکی باز به احساس ترک خورده ی من ور می رفت. سخت به خود لرزیدم. نه که از سردی باد، و نه احساس غریب بلکه این پنجره و این احساس بلکه شاید شعبان همگی جمع شدند...

به لب رسیده به لب رسیده
...بــــاز بـه بـاد مـی دهـی زلــف به هــم تنیـده را بــاز شــکار مـــی کنـــی مــرغ قفـــس ندیـده را جام مــــدام مــی دهــی فــارغ بــی خیـــــال را مـنــع شراب مـی کــنی عاشـق غم چشیده را "تا بــه کنــار بودی ام ، بــود بـه جـان قـــرار دل" رفـــتی و بـــردی از بـــرم خـــاطــر آرمــــیـده را ای ...

زخم آینه زخم آینه
...و در خیال آینه بودم که بی مقدمه از هم ترک بر داشت و آن ظرافت رؤیای تو از گوشه ای آرام دامن کشان ز ترس شیشه خرده های خیالم قدم بر داشت و در صفای آینه بی هیچ سرصدا آرام، شد شریک. به به ، به آن زمان که دیده گشودم ببینمت دیدم تو نیستی و غبارعبور تو مرهم شده به زخم آینه و نیست آن ترک علی شیخ پور - 29 ...

هیچ کس هیچ کس
...در زدی ، آمدم ، هیچ کس نبود. نامه ای بود. خط او بود: " آمدم، در زدم، هیچ کس نبود" علی شیخ پور - 28 شهریور 1381 ...

بدبینی بدبینی
...... و تو بودی که مقصّر بودی. که می اندیشیدی، این فلانی هر روز... چه قَدَر بیکار است! و به لحنی مغرور به کلانتر گفتی : این همان است که هر روز ز پشت دیوار دزدکی وقت عبور قد بلندی می کرد تا که از خانه ما شاخه گلی بر چیند. و نمی دانستی او گلی بود که جز ساقه ی خود هیچ ندید. لعنتی قد دراز! لعنتی بد بینی! ...

برق نگاه برق نگاه
...و تو می ترسیدی که مبادا خورشید طاقت برق نگاه تو نیارد، مطمئن باش که دیگر پس از این عاشق برق نگاهت نتوان شد لعنتی عینک دودی ! علی شیخ پور - 26 شهریور 1381 ...

دنیای مجازی دنیای مجازی
...رفته آبادانی سبزه ها خشکیدند گل قرمز پژمرد بید محزون گله می کرد ز دلتنگی خویش باغچه می گفت که او چند روزی است به مهمانی ما سرنزده. لعنتی برج بلند بغلی، خورشید را، مال خود ساخته بود. رفته آبادانی دست مریزاد عمران! علی شیخ پور - 18 شهریور 1381 ...

نیمه شب - خوابیدم نیمه شب - خوابیدم
...چرا همیشه نیمه شب است؟! تازه فهمیدم: گذشته ها که از گذر خاطرم گذر می کرد لحظه ای ننگین بود ‌، که در آن روز به شب می پیوست من و تو هیچ نیاندیشیدیم که چرا رنگ غروب اینقدر غمگین بود و به یادم هست که از روز نخست هر زمان شب می شد همه می خوابیدند، و به من می گفتند: سر به بالین بگذار تو چرا بیداری؟! ...

دانلود Swiff player برای پخش فایل های فلش دانلود Swiff player برای پخش فایل های فلش
...بخش زیادی از فایل هایی که در قسمت آموزشی برای دانلود قرار گرفته است، با فرمت Flash و به صورت زیپ شده می باشد. مشاهده در ویندوز با نرم افزار Swiffplayer: فایل نصب SwiffPlayer را دانلود و نصب نمایید (لینک دانلود). آدرس محل نصب را به خاطر بسپارید. آدرس پیش فرض: C:\Program Files (x86)\GlobFX\Swiff...

بندواره یا لینکیج Linkage بندواره یا لینکیج Linkage
...بندواره یا لینکیج ها گروهی از مکانیزم ها هستند که قطعات آن با اتصال لولا به یکدیگر متصل شده اند. نوع خاصی از بندواره ها به نام چهارمیله ای یا Four bar linkage به دلیل اینکه 1 درجه آزادی داشته و بی نهایت حرکت مختلف هندسی از آن تولید می شود، بسیار مورد توجه طراحان مکانیزم ها می باشد. در این مطلب با بن...

1 2 3 4 5 6

استفاده از مطالب آموزشی این وبسایت با ذکر منبع مجاز می باشد
Please consider linking to this website if you shared content.